ثنانازهثنانازه، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

دختر بی همتای ما

حرف زدن ستاره شبهای من

عسل مامانی ، روز 20 اردیبهشت بود و تازه از سر کار اومده بودم کلی خسته بودم و شما هم همش گریه میکردی و بیقراری منم بردمت کنار پنجره که سرت گرم بشه ،یه کبوتر پشت پنجره نشسته بود منم گفتم ثنا جوجو رو نگاه کن بعد تو یه دفعه با تعجب به من نگاه کردی و گفتی ای  شیه ؟ بعد همش تکرار میکردی ،خیلی ذوق کرده بودم که حرف زدی اونم چه جالب با سوال حرف زدن  ا شروع کردی ،سریع گفتم گنجیشکه ثنای مامان . از خوشحالی نمیدونستم چی کار کنم ، خستگیم در رفت شیرین زبونم . امیدوارم همیشه خوش زبون باشی ستاره شبهای من . بالاخره ناناز من در 15 ماهگی حرف زد . از اون روز همه چی رو نشون میدی ...
2 خرداد 1394

نوروز 94 و اتفاقات جالب

سال نو را به دختر نازو و گلم تبریک میگم و  سالی همراه با سلامتی و خوشی را آرزومندم . موقع سال تحویل چون ساعت 2 بامداد بود شما خواب بودی ولی من تو همون خواب یه ماچ گنده از شما کردم و عید را به شما دختر گلم تبریک گفتم . دختر گلم عید امسال  شما همش درحال دندون در آوردن بودی و خیلی بیقرار و همش تب میکردی ولی با همه این تفاسیر کلی خوش گذشت و کلی عید دیدنی رفتیم و چند روز کرج بودیم و باعث شد روابط عمومی شما هم بهتر بشه . از اتفاقات جالبی که در عید اتفاق افتاد این بود که یکدفعه تو هفته دوم تعطیلات نوروز پا شدی و راه رفتی چند قدم و دوباره خوردی زمین ولی این کار را تکرار میکردی .من و...
2 خرداد 1394
1